- پری زاده ((پَ دِ))
- فرزند پری، بچه بسیار زیبا
معنی پری زاده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرزند پیر وشیخ ومرشد
زاده پری فرزند پری پری نژاد، (استعاره) کودک زنی زیبا، (استعاره) فرزند زیبا
جن زده مصروع مجنون، کاهن، جمع پری زدگان
فرزند پری، پری نژاد، کنایه از بچۀ بسیار زیبا
سقنقور
جن گرفته پری گرفته جن زده
ناپاک زاده
آنکه پیشتر متولد شده
آنکه پیش تر متولد شده، نسبت فرزندی که زنی از شوهر سابق خود داشته باشد با شوهر فعلی او
سقنقور، جانوری دوزیست شبیه سوسمار دارای چهار دست و پا و دم کوتاه که قدش تا ۲۵ سانتی متر می رسد، ریگ ماهی
فرزند شخص غریب، فرزند کولی، کنایه از حرام زاده
غر زاده موله زای (حرامزاده)، لولی زاده کولی زاده فرزند غریب، زاده کولی، زاده زنا حرامزاده (وجه تسمیه آنکه مسافران و غریبان با کولیان اختلاط می کردند)
ناپاک زاده
پریدن پرواز کردن
زاده پیر پیر زاده، بهیئت پیران تولد یافته
زاده پری فرزند پری پری نژاد، (استعاره) کودک زنی زیبا، (استعاره) فرزند زیبا
پی بریده معقور (اسب و مانند آن) : خران گور گریزان تیر هجو منند بداس پی زده و در کمند مانده قفا. (سوزنی)
پی بریده، اسب یا استری که رگ وپی پایش را بریده باشند